پاره‌های پیوسته/ خاطراتی از رحمت‌الله بیگانه

بخش سی‌وسوم/
آمرصاحب در تنهایی
روز جمعه تاریخ ۲۷ جدی ۱۳۷۵ خورشیدی، من و برادرم عزیزالله ایما از چاریکار حرکت کرده و ساعت ۱۲:۳۰ به دهانۀ پنجشیر ـ که در آن‌زمان آن را «بریده‌‌گی» می‌گفتند ـ رسیدیم.
بریده‌‌گی جایی بود که آمرصاحب آن را به‌خاطر توقفِ پیشروی طالبان، توسط بمب‌ها انفجار داده بود و بدنه‌یی از کوه به … ادامه خواندن پاره‌های پیوسته/ خاطراتی از رحمت‌الله بیگانه